در خرابات گرد گردیدم


ساقی رند سرخوشی دیدم

عاشقانه گرفتمش به کنار


عارفانه لبش ببوسیدم

ذوق مستی و حال میخواران


نازکانه از او بپرسیدم

گفت ناخورده می چه دانی چیست


داد جامی و کل بنوشیدم

حال سید به ذوق دانستم


ور همه نور او عیان دیدم